Prefuse 73 - Night of Light Тексты

شبیه تو پرنده ای که میرود به سمت خورشید
شبیه من ترانه ای میان شعله های تردید
نشسته ام به انزوا به رنگ و بوی بی پناهی
به خلوتم نمیرسد حضور روشن پگاهی

نشسته ام به انزوا به رنگ و بوی بی پناهی
به خلوتم نمیرسد حضور روشن پگاهی
★♣♣♣★
غزل نشد خیال من
جنون من نگفته باقیست
چه ترسم از ستیز شب
که صلح سینه ام چراغیست
شبانه ی بی صدائیست
ترانه ای بی تو دم نمیزند
به ساعت بی هواسم
ببین که عقربه قدم نمیزند
بخوان که با صدای تو
جوانه میزند صعودم
حریق آفرینشی
به هیزم تر نبودم
من ایستگاه آخرم
عبور آخرین قطاری
در امتداد ساقهام
تو ارتفاع بی مهاری
قلمروام تویی بمان
که این سرای بی سرانجامیست
عبور گیج قاصدک
همان حمل بی پیغامیست
نوشته شده توسط علی عمارلو
★♣♣♣★
Этот текст прочитали 214 раз.