Marketa Irglova - Mary Тексты

مغز صیاد شد و رویای آغوش تورا
باز کابوس شدم غفلت صیاد نگرفت
گشتم و گشتم و گشتم ، کسی در خاطرم
در کنار نام تو هییییچ کسی جا نگرفت
هر ندایی میرسد از تو ، از هوش میروم
طول این سال این دلم،یک لحظه آرام نگرفت
میروی و میرود سوی سیاهی چشم من
رنگ صبحی به خودش این شب ممتد نگرفت
شعر من سیر نفس بود بدین خاطر بدان
حرف دل را شعر من قافیه بازی نگرفت
کما
Этот текст прочитали 323 раз.